مدح و شهادت حضرت مسلم علیه السلام
شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب شعر : مربع ترکیب
کیستم من؟ خونِ خونِ حضرت ربّ جلیلم دومـین قـربـانـی ثـارالله از نسل خـلـیـلم
آل عصمت را فـدایی آل هاشم را سلیلم دست بسته، تشنه لب، در یاری قرآن، قتیلم
در به در، در کوچههای کوفه، عالم را دلیلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
پهـندشت کـربـلای کـوفه، میدان قـیـامـم کوفه باشد، هم زمین کربلا، هم شهر شامم
میرسد بوی وصال از سنگ دشمن، بر مشامم بیامامم آب گردد آتش سـوزان به کـامم
با امامم تشنگی خوشتر ز آب سلـسبـیـلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
پای تا فـرقم، حسینی، فرق تا پایم خدایی پنج فـرزندم بُوَد در یـاری قـرآن، فـدایی
روی خـونـیـنـم، شده آیـیـنـۀ ایزد نمایی عضوْعضوم، میکنند از یکدگر، میل جدایی
خون به رخ، زیب جمالم زخمها بر نی جمیلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
کوچهها دریای دشمن بود و من تنهای تنها سنگ بود و آتش و شمشیر و تیغ و تیر اعدا
خستگی بود و عطش بود و دو چشم از اشک دریا بودم از روز ولادت، عاشق فرزند زهرا
هم غریبم، هم اسیرم، هم شهیدم، هم قتیلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
سیل اشک از دیده و خون بود، جاری از دهانم مدح مـولایم، حسین ابنعـلی ورد زبـانم
ریخت قلب زاده مـرجـانه، از تـیغ بیانم گرچه بیرون رفت زیر تیغ از تن مرغ جانم
عزتی از خود نشان دادم، که شد دشمن ذلیلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
کوفیان بندند اگر در کوفه بر پا ریسمانم یا رود بـازار قصّابان؛ تن بهتر ز جـانم
این مصیبتها بوَد، مُهـر کلاس امتحـانم فـاطمه امشب کند، در بـاغ جنّت میهمانم
لحظه لحظه میرسد بر گوش، بانگ الرحیلم
من خروشـان، شیر ثارالله، فرزند عقیلم
خاک کوچه، سجدهگاه و بام کوفه، قتلگاهم کشتنم گـشته ثواب و مهر ثـارالله گـناهم
همچو ماه نو، تماشایی شده روی چو ماهم مانده بر رأس حسین و محمل زینب، نگاهم
اشکْریزان، در غم آن عصمت رب جلیلم
من خروشـان، شیر ثـارالله، فرزند عقـیلم
بـام کـوفـه نه، بود آغـوش ثـارالله، جایم میزند، در زیر خنجر، یوسف زهرا صدایم
خلق را، با دستهای بستهام، مشکلگشایم خـاک پـای میـثـم تـمار مـولایـش، نـمایم
صدچو میثم گر شود در عرصه محشر، دخیلم
من خروشـان، شیر ثارالله، فرزند عقیلم
|